آفتاب طلایی صورت گلهای نوشکوفارانوازش می کند،
گیسوان بلندوپریشان بیدمجنون در دست بادچه غریبانه می رقصند؛
همه جاخبرازشادی وسرسبزیست اما ! برای من شروع دلتنگی هاوانتظارکشیدن هاست.
(( ازبرکردن روزهای سرد جدایی وشمارش کردن روزهای باتوبودن دوباره
واشک ریختن برای دل زخم خورده ای که فریب ساده ترین کلمات توراخورد
وقلبی که جایگاه همیشگی توست))
ولی من ،همان پاییزم!
دور ازتوتنها وبی کسم!